1 . حمله کردن (به‌طور شفاهی) 2 . سعی کردن (کسی را) زدن
[فعل]

to lash out

/ˈlæʃ ˈaʊt/
فعل ناگذر
[گذشته: lashed out] [گذشته: lashed out] [گذشته کامل: lashed out]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 حمله کردن (به‌طور شفاهی) سرزنش کردن، انتقاد کردن

  • 1.Olson lashed out at the media.
    1. "اولسون" از رسانه انتقاد کرد.

2 سعی کردن (کسی را) زدن لگد زدن، حمله کردن (به‌سمت کسی برای زدن)

  • 1.She suddenly lashed out at the boy.
    1. او ناگهان سعی کرد پسر را (کتک) بزند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان