[قید]

most

/moʊst/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 -ترین (نشانه صفت یا قید عالی) بیشترین (میزان)

مترادف و متضاد least
  • 1.She chose the most expensive coat in the shop.
    1. او گران‌ترین پالتوی مغازه را انتخاب کرد.
  • 2.She's the most beautiful girl I've ever seen.
    2. او زیباترین دختری است که تا به حال دیده‌ام.
  • 3.She’s one of the most experienced teachers in the district.
    3. او یکی از باتجربه‌ترین معلمان منطقه است.
  • 4.The most important thing is to stay calm.
    4. مهم‌ترین چیز، آرام ماندن است.
توضیح درباره قید most
در زبان انگلیسی، برای مقایسه بین چند چیز و ساخت صفت یا قید عالی (نشان‌دهنده بیشترین حد و مقدار از چیزی) از حرف تعریف the به علاوه قید most به علاوه صفت یا قید استفاده می‌کنیم (.the + most + adj./adv). توجه کنید که صفت باید بیش از یک هجا (سیلاب) داشته باشد (به‌جز چند استثنا مانند happy). صفاتی که یک سیلابی هستند، با اضافه کردن پسوند est- عالی می‌شوند، مانند fastest, saddest.
نکته: حالت عالی قیود در فارسی به‌طور متفاوتی از حالت بالا ساخته می‌شود. مثال:
".We shall find out which system works most effectively" (خواهیم فهمید که کدام سیستم با بیشترین میزان تأثیرگذاری کار می‌کند.)

2 بسیار خیلی، شدیداً، کاملاً

formal
مترادف و متضاد completely extremely very
a most interesting evening
شبی کاملاً جالب
  • Thank you for a most interesting evening.
    ممنون برای شبی کاملاً جالب.
most surprised
بسیار متعجب
  • I was most surprised to hear of your engagement.
    من از شنیدن خبر نامزدی شما بسیار متعجب شدم.
most generously
بسیار سخاوتمندانه
  • It was the people with the least money who gave most generously.
    افرادی که کمترین پول را داشتند، کسانی بودند که بسیار سخاوتمندانه پول اهدا کردند.
to be most kind of somebody
بسیار لطف کردن
  • It was most kind of you to meet me.
    بسیار لطف کردید که به دیدن من آمدید.
most certainly
قطعاً
  • This technique looks easy, but it most certainly is not.
    این تکنیک به‌نظر آسان می‌آید، اما قطعاً چنین نیست.
most probably
به احتمال بسیار زیاد
  • We shall most probably never meet again.
    ما به احتمال بسیار زیاد هرگز دوباره همدیگر را ملاقات نخواهیم کرد.
most surprisingly
به‌طور کاملاً تعجب‌آمیزی
  • Most surprisingly, quite a few said they don't intend to vote at all.
    به‌طور کاملاً تعجب‌آمیزی، چندین نفر گفتند که آن‌ها اصلاً قصد رای‌دادن ندارند.
most interestingly
به‌طور بسیار جالبی
  • Most interestingly, the site allows you to create your own account.
    به‌طور بسیار جالبی، آن سایت به شما اجازه می‌دهد که حساب خودتان را بسازید.
توضیح درباره قید most به معنای خیلی
قید most در این معنا کاربردی رسمی دارد و به معنای "بسیار" و "خیلی" نشان‌دهنده شدت و زیاد بودن تاثیر یک صفت یا قید است.

3 بیش از همه بیشتر از همه

مترادف و متضاد to the greatest degree to the greatest extent
  • 1.This one costs the most.
    1. این، بیش از همه هزینه دارد.
  • 2.What did you enjoy most?
    2. از چه چیزی بیش از همه لذت بردی؟
  • 3.Who ate the most?
    3. چه کسی بیشتر از همه خورد؟
کاربرد قید most در مفهوم بیش از همه
واژه most، وقتی که عملی یا درواقع فعلی را توصیف کند، نقش قید را به خود می‌گیرد. در این مفهوم، حرف تعریف the قابل حذف است.

4 تقریباً

مترادف و متضاد usually
  • 1.He plays poker most every evening.
    1. او تقریباً هر شب پوکر بازی می‌کند.
  • 2.I go to the store most every day.
    2. من تقریباً هر روز به فروشگاه می‌روم.
[ضمیر]

most

/moʊst/

5 بیشتر

  • 1.There are thousands of verbs in English and most are regular.
    1. هزاران فعل در (زبان) انگلیسی هست و بیشتر(شان) باقاعده هستند.
most of
بیشتر ...
  • 1. As most of you know, I've decided to resign.
    1. همانطور که بیشتر شما می‌دانید، من تصمیم گرفتم که استعفا دهم.
  • 2. It was Sunday and most of the shops were shut.
    2. یکشنبه بود و بیشتر مغازه‌ها بسته بودند.
  • 3. Most of the people I had invited turned up.
    3. بیشتر افرادی که دعوت کرده بودم، حضور پیدا کردند.
  • 4. Most of what Hannah told me wasn’t true.
    4. بیشتر چیزهایی که "هنا" به من گفت، حقیقت نداشت.
most of the time/most days, etc.
بیشتر وقت‌ها/روزها و ...
  • Most of the time it’s very quiet here.
    بیشتر وقت‌ها اینجا بسیار ساکت است.
most of all
از همه بیشتر
  • 1. Most of all, I just felt sad that it was over.
    1. از همه بیشتر، من فقط ناراحت بودم که تمام شد.
  • 2. Sam enjoys the swings most of all.
    2. "سم" از همه بیشتر از تاب (خوردن) لذت می‌برد.
[تخصیص گر]

most

/moʊst/

6 بیشتر

معادل ها در دیکشنری فارسی: اکثر
  • 1.I don't eat meat, but I like most types of fish.
    1. من گوشت نمی‌خورم، اما بیشتر گونه‌های ماهی را دوست دارم.
  • 2.I like most vegetables.
    2. من بیشتر سبزیجات را دوست دارم.
  • 3.I spent most time on the first question.
    3. من بیشتر زمان را صرف اولین سوال کردم.
  • 4.Most people think he's guilty.
    4. بیشتر مردم فکر می‌کنند او گناهکار است.
توضیح درباره تخصیص‌گر most
تخصیص‌گر most وقتی که قبل از اسامی بیاید به معنای بیشتر است. در این مفهوم the قبل از most به‌کار نمی‌رود.

7 بیشترین بیش از همه، بیشتر از همه

معادل ها در دیکشنری فارسی: بیشترین
  • 1.How can we get the most power from the engine?
    1. چطور می‌توانیم بیشترین توان را از آن موتور بگیریم؟
  • 2.The team that scores the most points wins.
    2. تیمی که بیشترین امتیاز را کسب کند، برنده می‌شود.
  • 3.Which class has the most children in it?
    3. کدام کلاس بیشترین کودک را دارد؟
  • 4.Which machine uses the most electricity?
    4. کدام دستگاه بیشترین برق را استفاده می‌کند [بیشتر از همه برق استفاده می‌کند]؟
  • 5.Who has the most kids?
    5. چه کسی بیشترین بچه را دارد [بیشتر از همه بچه دارد]؟
توضیح درباره تخصیص‌گر most
هرگاه واژه most با حرف تعریف the و قبل از یک اسم بیاید، تخصیص‌گر است و معنای "بیشترین" یا "بیش از همه" می‌دهد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان