1 . بازگو کردن
[فعل]

to recite

/rəˈsaɪt/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: recited] [گذشته: recited] [گذشته کامل: recited]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بازگو کردن از بر خواندن

معادل ها در دیکشنری فارسی: نقل کردن
  • 1.She proudly recited the Pledge of Allegiance.
    1. او با افتخار تعهد تبعیت را از بر خواند.
  • 2.The opposition party recited a long list of the government's failings.
    2. حزب اپوزیسیون لیستی طولانی از شکست های دولت بازگو کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان