خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . رقابت
2 . چشم و همچشمی
[اسم]
rivalry
/ˈraɪvlri/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
رقابت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
رقابت
political rivalries
رقابتهای سیاسی
2
چشم و همچشمی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
چشم و همچشمی
1.There was a lot of rivalry between the sisters.
1. چشم و همچشمی زیادی بین خواهرها وجود داشت.
تصاویر
کلمات نزدیک
rival company
rival
ritzy
ritually
ritualistic
river
rivera
riverbank
riverbed
riverboat
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان