[فعل]

to run across

/ˈɹʌn əkˈɹɑːs/
فعل گذرا
[گذشته: ran across] [گذشته: ran across] [گذشته کامل: run across]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 به‌طور اتفاقی کسی یا چیزی را دیدن

to run across somebody/something
به‌طور اتفاقی کسی/چیزی را دیدن
  • 1. I ran across several old friends when I went back to my hometown.
    1. من وقتی به شهر زادگاهم برگشتم، به‌طور اتفاقی چند تا از دوستان قدیمی را دیدم.
  • 2. We ran across some old friends in the village.
    2. ما در روستا چند دوست قدیمی را اتفاقی دیدیم.

2 به‌سرعت عبور کردن

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان