خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . انداختن
2 . انبار
[فعل]
to shed
/ʃɛd/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: shed]
[گذشته: shed]
[گذشته کامل: shed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
انداختن
ریختن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ریختن
1.I shed a few tears when he left.
1. او وقتی رفت من چند قطره اشک ریختم [کمی گریه کردم].
2.In order to grow, crabs must shed their shells.
2. خرچنگ ها برای اینکه رشد کنند باید پوسته ی خود را بیندازند.
[اسم]
shed
/ʃɛd/
قابل شمارش
2
انبار
آلونک، آغل
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آغل
آلونک
1.a bicycle shed
1. آلونک دوچرخه
2.a garden shed
2. انبار باغ
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
sheath
shearwater
shear
shawm
shawl
shed blood
throw light on
sheep
sheep dog
sheepdog
کلمات نزدیک
sheathe
sheath-knife
sheath
shearwater
shears
shed crocodile tears
shed light on
sheen
sheep
sheep dip
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان