[اسم]

sheep

/ʃiːp/
قابل شمارش
[جمع: sheep]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 گوسفند

معادل ها در دیکشنری فارسی: ببعی گوسفند
مترادف و متضاد ewe ram
  • 1.Sheep were grazing in the fields.
    1. گوسفندان داشتند در مزارع [زمین‌ها] می‌چریدند.
  • 2.The farmer has several long-haired sheep.
    2. آن کشاورز چندین گوسفند موبلند دارد.
  • 3.This cheese is made from sheep's milk.
    3. این پنیر از شیر گوسفند درست شده‌است.
a flock of sheep
یک گله گوسفند
  • A flock of sheep blocked our entry to the village.
    یک گله گوسفند جلوی ورود ما به روستا را بستند.
کاربرد اسم sheep به معنای گوسفند
معادل فارسی اسم sheep "گوسفند" است. sheep یا گوسفند به حیوانی اهلی گفته می‌شود که جزء پستانداران است و به‌منظور استفاده از پشم، گوشت و شیر آن، توسط انسان به‌صورت گله‌ای نگهداری می‌شود. مثال:
".This cheese is made from sheep's milk" (این پنیر از شیر گوسفند درست شده‌است.)
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان