خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . لولیدن
2 . شرمنده شدن
[فعل]
to squirm
/skwˈɜːrm/
فعل ناگذر
[گذشته: squirmed]
[گذشته: squirmed]
[گذشته کامل: squirmed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
لولیدن
پیچوتاب خوردن، وول خوردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
وول زدن
1.He looked uncomfortable and squirmed in his chair
1. او معذب به نظر میرسید و در صندلیاش وول میخورد.
2.The baby squirmed when his mother tried to bathe him.
2. نوزاد وول خورد، وقتی مادرش سعی کرد او را حمام کند.
2
شرمنده شدن
1.He squirmed as he recalled the phrases he had used.
1. او وقتی عباراتی که استفاده کرده بود، به یاد آورد شرمنده شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
squint
squiggle
squid
squib
squelch
squirrel
squirrelly
squirt
squish
squishy
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان