1 . کسی را به خطر انداختن
[جمله]

throw someone to the wolves

/θroʊ ˈsʌmˌwʌn tu ðə wʊlvz/

1 کسی را به خطر انداختن کسی را به دردسر انداختن

  • 1.He decided to throw his co-worker to the wolves when he asked him to go and see the manager.
    1. او تصمیم گرفت همکارش را به دردسر بیندازد وقتی از او خواست که برود مدیر را ببیند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان