خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تومور
[اسم]
tumor
/ˈtuːmər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تومور
غده
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تومور
غده
1.a brain tumor
1. یک تومور مغزی
تصاویر
کلمات نزدیک
tummy button
tummy ache
tummy
tumid
tumbler
tumult
tumultuous
tuna
tundra
tune
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان