خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سانسور کردن
2 . انتقاد کردن
3 . محکوم کردن
[فعل]
censurer
/sɑ̃syʁe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: censuré]
[حالت وصفی: censurant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
سانسور کردن
1.Tu es en train de censurer mon blog.
1. تو در حال سانسور کردن وبلاگ من هستی.
2.Tu n'as pas besoin de te censurer devant moi.
2. تو در مقابل من نیاز نداری خودت را سانسور کنی.
2
انتقاد کردن
عیبجویی کردن
1.Vous pouvez pas me censurer.
1. شما نمیتوانید از من انتقاد کنید.
3
محکوم کردن
1.Censurer un avocat.
1. محکوم کردن یک وکیل.
2.Certains officiers de marine ont été censurés publiquement.
2. برخی از افسران نیروی دریایی در ملاء عام محکوم شدند.
تصاویر
کلمات نزدیک
censure
censeur
cendré
cendrillon
cendrier
censé
cent
cent mètres
centaine
centenaire
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان