1 . سانسور کردن 2 . انتقاد کردن 3 . محکوم کردن
[فعل]

censurer

/sɑ̃syʁe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: censuré] [حالت وصفی: censurant] [فعل کمکی: avoir ]

1 سانسور کردن

  • 1.Tu es en train de censurer mon blog.
    1. تو در حال سانسور کردن وبلاگ من هستی.
  • 2.Tu n'as pas besoin de te censurer devant moi.
    2. تو در مقابل من نیاز نداری خودت را سانسور کنی.

2 انتقاد کردن عیب‌جویی کردن

  • 1.Vous pouvez pas me censurer.
    1. شما نمی‌توانید از من انتقاد کنید.

3 محکوم کردن

  • 1.Censurer un avocat.
    1. محکوم کردن یک وکیل.
  • 2.Certains officiers de marine ont été censurés publiquement.
    2. برخی از افسران نیروی دریایی در ملاء عام محکوم شدند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان