[صفت]

derartig

/ˈdeːɐ̯ʔaːɐ̯tɪç/
غیرقابل مقایسه

1 این‌گونه چنین

مترادف و متضاد dahingehend in der Weise solch
  • 1.Derartiges Talent ist selten, er sollte seine eigene Band haben.
    1. این‌گونه استعدادی نادر است، او بهتر است گروه موسیقی خودش را داشته باشد.
  • 2.Eine derartige Krankheit gibt es selten.
    2. این‌گونه بیماری‌ به‌ندرت وجود دارد.
derartig, dass ...
چنان ... که ...
  • Er schnarchte derartig, dass das Möbel wackelte.
    او چنان خروپف می‌کرد که مبل تکان می‌خورد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان