[قید]

etwa

/ˈɛtva/
غیرقابل مقایسه

1 تقریبا حدودا

  • 1.Von hier sind es etwa zwanzig Kilometer.
    1. از اینجا تقریبا 20 کیلومتر است.
  • 2.Von zu Hause brauche ich etwa 10 Minuten bis zur Arbeit.
    2. از خانه من تقریبا 10 دقیقه تا محل کار [زمان] نیاز دارم.
[حرف]

etwa

/ˈɛtva/

2 یعنی (بیان تعجب در جمله پرسشی) واقعاً

  • 1.Hast du das etwa vergessen?
    1. یعنی تو اون رو فراموش کردی؟
  • 2.Zweifelt etwa jemand daran?
    2. یعنی کسی به این شک داره؟

3 که اصلاً که آخه

  • 1.Er ist nicht etwa dumm, sondern nur faul.
    1. اون که اصلاً دیوونه نیست، بلکه فقط تنبله.
  • 2.Wale sind nicht etwa Fische, sondern Säugetiere.
    2. نهنگ‌ها که اصلاً ماهی نیستند، بلکه پستاندارند.

4 [بیان امر، سرزنش یا هشدار]

  • 1.Denke nicht etwa, du kِnntest mich so einfach beleidigen!
    1. فکر نکنی که می‌تونی همین‌طوری راحت به من توهین کنی!
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان