Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . باز
2 . آزاد
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
offen
/ˈɔfən/
غیرقابل مقایسه
1
باز
1.Die Geschäfte sind bis 18.30 offen.
1. مغازهها تا ساعت 18:30 باز هستند.
2.Ich glaube, der Supermarkt ist jetzt noch offen.
2. من فکر میکنم که سوپرمارکت هنوز باز باشد.
3.Im Sommer schlafe ich immer bei offenem Fenster.
3. در تابستان من همیشه کنار پنجره باز میخوابم.
4.Komm rein. Die Haustür ist offen.
4. بیا تو. در خانه باز است.
2
آزاد
آزادانه
1.Einzelne Fragen sind noch offen.
1. سوالات شخصی هنوز آزاد است.
2.Ich habe mit meinem Kollegen ganz offen über mein Problem gesprochen.
2. من با همکارانم کاملاً آزادانه در مورد مشکلم صحبت کردم.
تصاویر
کلمات نزدیک
ofenrohr
ofen
oez
oecd
oder so
offenbar
offenbarung
offenbleiben
offenheit
offensichtlich
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان