Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تنها
2 . فقط
3 . تنها
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
alone
/əˈloʊn/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more alone]
[حالت عالی: most alone]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تنها
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بیکس
تنها
یکه
یکتنه
مترادف و متضاد
by oneself
lonely
solo
accompanied
in company
1.He likes being alone in the house.
1. او تنها بودن در خانه را دوست دارد.
2.I've been so alone since you went away.
2. من خیلی تنها بودهام از وقتی که تو رفتی.
3.She was alone that evening.
3. آن شب او تنها بود.
[قید]
alone
/əˈloʊn/
غیرقابل مقایسه
2
فقط
تنها
مترادف و متضاد
only
1.He is answerable to Parliament alone.
1. او فقط به پارلمان پاسخگو است.
2.You alone can help me.
2. تو فقط میتوانی کمکم کنی.
3
تنها
به تنهایی
مترادف و متضاد
on one's own
1.Do you like living alone?
1. آیا تنها زندگی کردن را دوست داری؟
2.I don't like going out alone at night.
2. من دوست ندارم شب تنها بیرون بروم.
3.I work alone.
3. من تنها کار میکنم.
4.You are not alone in this.
4. تو در این (مسئله) تنها نیستی.
5.You can't blame anyone else; you alone made the decision.
5. تو نمیتوانی هیچکس دیگری را مقصر بدانی؛ تو به تنهایی این تصمیم را گرفتی.
all alone
تنهای تنها
She was sitting all alone in the hall.
او تنهای تنها در سالن نشسته بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
aloft
aloe vera
aloe
almshouse
alms
along
alongside
aloof
aloofness
alopecia
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان