Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . توپخانه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
artillery
/ɑːɹtˈɪlɚɹi/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
توپخانه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
توپخانه
1.The 47th Artillery fired on rebels camped in the city center.
1. توپخانه چهل و هفت، بر سر شورشیانی که در مرکز شهر اردوگاه زده بودند، شلیک کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
artificially
artificial respiration
artificial intelligence
artificial insemination
artificial
artisan
artist
artiste
artistic
artistic director
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان