Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . (موکدا) اعلام کردن
2 . دفاع کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to assert
/əˈsɜrt/
فعل گذرا
[گذشته: asserted]
[گذشته: asserted]
[گذشته کامل: asserted]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
(موکدا) اعلام کردن
ادعا کردن، اثبات کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ابراز کردن
ادعا کردن
ابراز وجود کردن
مترادف و متضاد
claim
declare
state
1.The government asserted its control over the banking system.
1. دولت کنترل خود را بر نظام بانکی اعلام کرد.
2
دفاع کردن
حمایت کردن
to assert somebody's independence/rights
از استقلال/حقوق کسی دفاع کردن
تصاویر
کلمات نزدیک
assent
assembly room
assembly line
assembly hall
assembly
asserted
assertion
assertive
assess
assessing
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان