Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . ادعا
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
assertion
/əˈsɜrʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ادعا
اظهار، بیانیه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ابراز
ادعا
1.his assertion that his father had deserted the family.
1. ادعای او که پدرش خانواده را ترک کرده است [او مدعی است که پدرش خانواده را ترک کرده است].
تصاویر
کلمات نزدیک
asserted
assert
assent
assembly room
assembly line
assertive
assess
assessing
assessment
assessor
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان