[صفت]

best

/best/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بهترین

معادل ها در دیکشنری فارسی: احسن اَصلَح بهترین بهینه
مترادف و متضاد finest perfect terrific inferior last poor
  • 1.Are you sure this is the best way of doing it?
    1. آیا مطمئنی این بهترین روش انجام این کار است؟
  • 2.He's one of our best students.
    2. او یکی از بهترین دانش‌آموزان ماست.
  • 3.This is the best meal I've ever had.
    3. این بهترین وعده غذایی است که تابه‌حال خورده‌ام.
  • 4.With best wishes, Anna
    4. با بهترین آرزوها، آنا
  • 5.Your parents only want what is best for you.
    5. والدین شما تنها بهترین چیزها را برایتان می‌خواهند.
best friend
صمیمی‌ترین/بهترین دوست
  • She was my best friend.
    او بهترین دوست من بود.
best-ever
بهترین (چیز) تاکنون
  • the company’s best-ever results
    بهترین نتایج شرکت تاکنون
best possible
بهترین (چیز) ممکن
  • We want the kids to have the best possible education.
    ما می‌خواهیم بچه‌ها بهترین تحصیلات ممکن را داشته باشند.
It's best ...
بهترین کار این است که ...
  • It's best if you go now.
    بهترین کار این است که الان بروی.
کاربرد صفت best به معنای بهترین
صفت best به معنای بهترین، صفت عالی good است. این صفت در مواقعی به‌کار می‌رود که می‌خواهیم اشاره به عالی‌ترین و بهترین حد کیفیت، سطح وضعیت سلامتی و... داشته باشیم. مثلا:
"the best movie" (بهترین فیلم)
"the best tennis players" (بهترین تنیس‌بازها)
"best way to cook steak" (بهترین روش برای استیک پختن)

2 -ترین

مترادف و متضاد in the best way to the highest standard worst
best-known/best-dressed/best-selling
شناخته‌شده‌ترین/خوش‌پوش‌ترین/پرفروش‌ترین
  • 1. I've read all the best-selling books.
    1. من تمام پرفروش‌ترین کتاب‌ها را خوانده‌ام.
  • 2. They were the best-dressed couple at the party.
    2. آنها خوش‌پوش‌ترین زوج در مهمانی بودند.
کاربرد صفت best به معنای بیشتر از همه
صفت best در این کاربرد برای اشاره به بهترین چیز از بین یک گروه یا مجموعه استفاده می‌شود. مثلا:
"the best-dressed couple" (خوش‌پوش‌ترین زوج)
یعنی زوج‌های خوش‌پوش زیادی بودند، اما آنها خوش‌پوش‌ترین زوج بودند.
نکته دستوری: صفت عالی best قبل از برخی از صفات می‌آید و آن‌ها را به صفت عالی تبدیل می‌کند. البته قبل از برخی از اسامی هم می‌آید. مثال:
"best-selling" (پرفروش‌ترین)
"bestseller" (کتاب یا محصول پرفروش)
[قید]

best

/best/
غیرقابل مقایسه

3 به بهترین شکل به بهترین نحو

to do something best
کاری را به بهترین نحو انجام دادن
  • 1. I sleep best in silence.
    1. من در سکوت به بهترین شکل می‌خوابم.
  • 2. I work best in the morning.
    2. من صبح‌ها به بهترین شکل کار می‌کنم [من صبح‌ها (نسبت به دیگر زمان‌ها) بهتر کار می‌کنم].

4 از همه بیشتر بیشتر از همه

مترادف و متضاد most least
to like something best
چیزی را بیشتر از همه چیز دوست داشتن
  • 1. Which of the songs did you like best?
    1. کدام یک از آهنگ‌ها را بیشتر از همه دوست داشتی؟
  • 2. Which picture do you like best?
    2. کدام عکس را از همه بیشتر دوست داری؟
best of all
از همه بهتر
  • The beaches are beautiful, but, best of all, there are very few tourists.
    سواحل زیبا هستند، اما از همه بهتر، گردشگران خیلی کمی آنجا هستند.
[اسم]

best

/best/
قابل شمارش

5 از همه بهتر بهترین (چیز یا فرد)

  • 1.Buy the best you can afford.
    1. بهترین چیزی را که می‌توانی بخری، بخر.
  • 2.Mike and Ian are good at tennis but Paul is the best.
    2. "مایک" و "ایان" در تنیس خوب هستند، اما "پال" از همه بهتر است ["مایک" و "ایان" خوب تنیس بازی می‌کنند، اما "پال" بهترین است].
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان