[اسم]

burrow

/ˈbɜːroʊ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سوراخ (زیرزمینی) لانه زیرزمینی

معادل ها در دیکشنری فارسی: نقب
  • 1.The rabbits dig their burrows here in the sand every year.
    1. خرگوش ها هر ساله اینجا سوراخ خود را زیر زمین می کنند.
[فعل]

to burrow

/ˈbɜːroʊ/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: burrowed] [گذشته: burrowed] [گذشته کامل: burrowed]

2 (زمین را) سوراخ کردن (زمین را) کندن

معادل ها در دیکشنری فارسی: نقب زدن
مترادف و متضاد dig
  • 1.These animals burrow for food.
    1. این حیوانات برای [به دنبال] غذا زمین را سوراخ می کنند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان