[قید]

busily

/ˈbɪzəli/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مشغولانه فعالانه

  • 1.He was busily writing a letter.
    1. او مشغولانه داشت نامه ای می نوشت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان