Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . قطبنما
2 . پرگار (ریاضی)
3 . دامنه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
compass
/ˈkʌmpəs/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
قطبنما
معادل ها در دیکشنری فارسی:
قطبنما
1.You need a map and a compass.
1. شما به یک نقشه و قطبنما نیاز دارید.
compass directions
جهات قطبنما
2
پرگار (ریاضی)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پرگار
1.Use a compass to draw a circle with a radius of two inches.
1. از پرگار برای ترسیم یک دایره با شعاع دو اینچ استفاده کن.
3
دامنه
محدوده، گستره، حیطه
مترادف و متضاد
range
scope
تصاویر
کلمات نزدیک
compartment
comparison
compared with
compared to
compared
compassion
compassionate
compassionate leave
compassionately
compatibility
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان