Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . متشکل بودن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to comprise
/kəmˈpraɪz/
فعل گذرا
[گذشته: comprised]
[گذشته: comprised]
[گذشته کامل: comprised]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
متشکل بودن
تشکیل دادن، شامل بودن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
در بر گرفتن
دربرداشتن
دربرگرفتن
شامل بودن
1.an association comprising local politicians and employers
1. انجمنی متشکل از سیاست مداران و کارفرمایان محلی
2.Our committee comprises a president, secretary and five other members.
2. کمیته ما شامل یک مدیر، منشی و پنج عضو دیگر میشود.
3.The whole comprises the parts.
3. کل، اجزاء را شامل میشود.
تصاویر
کلمات نزدیک
compressor
compression
compressed
compress
comprehensiveness
compromise
compromising
comptroller
compulsion
compulsive
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان