Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مجبور به ماندن در تختخواب
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[عبارت]
confined to bed
/kənˈfaɪnd tu bɛd/
1
مجبور به ماندن در تختخواب
1.She was confined to bed with the flu.
1. او به خاطر آنفولانزا مجبور به ماندن در تختخواب شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
confined to a wheelchair
confined
confine
configure
configuration
confinement
confines
confirm
confirmation
confirmed
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان