[عبارت]

confined to a wheelchair

/kənˈfaɪnd tu ə ˈwilˌʧɛr/

1 مجبور به نشستن روی صندلی چرخدار

  • 1.He was confined to a wheelchair after the accident.
    1. او بعد از تصادف مجبور به نشستن روی صندلی چرخدار شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان