[اسم]

confinement

/kənˈfaɪnmənt/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 حبس اسارت

معادل ها در دیکشنری فارسی: اسارت حبس
years of confinement as a political prisoner
سال‌ها در حبس به عنوان زندانی سیاسی

2 زایمان وضع حمل

formal old use
مترادف و متضاد labor
the expected date of confinement
تاریخ پیش‌بینی‌شده زایمان
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان