Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . حبس
2 . زایمان
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
confinement
/kənˈfaɪnmənt/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
حبس
اسارت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اسارت
حبس
years of confinement as a political prisoner
سالها در حبس به عنوان زندانی سیاسی
2
زایمان
وضع حمل
formal
old use
مترادف و متضاد
labor
the expected date of confinement
تاریخ پیشبینیشده زایمان
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
confine to
confine
configuration
confidently
confidentially
confirming
confiscate
confit
confiture
conflict
کلمات نزدیک
confined to bed
confined to a wheelchair
confined
confine
configure
confines
confirm
confirmation
confirmed
confiscate
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان