Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . (بهصورت) تفننی کاری کردن
2 . در آب فرو کردن (پا، دست و...)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to dabble
/dˈæbəl/
فعل ناگذر
[گذشته: dabbled]
[گذشته: dabbled]
[گذشته کامل: dabbled]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
(بهصورت) تفننی کاری کردن
1.She is a talented musician but is content to just dabble.
1. او یک موسیقیدان بااستعداد است، اما فقط به تفننی کار کردن راضی است.
2
در آب فرو کردن (پا، دست و...)
در آب حرکت دادن
1.She dabbled her toes in the stream.
1. او انگشتهای پایش را در آب رودخانه حرکت داد.
تصاویر
کلمات نزدیک
dab
daae
da vinci
da
d.t.’s
dabchick
dace
dachshund
dactyl
dactylology
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان