[صفت]

disorderly

/dɪsˈɔːrdərli/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more disorderly] [حالت عالی: most disorderly]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 نامرتب نامنظم، بی‌نظم

معادل ها در دیکشنری فارسی: بی‌نظم نابسامان نامرتب آشفته
formal
مترادف و متضاد untidy
clothes left in a disorderly heap
لباس‌های رها شده در کپه‌ای نامرتب

2 اغتشاش‌گرانه پرآشوب، آشفته

معادل ها در دیکشنری فارسی: مغشوش
  • 1.They were arrested for being drunk and disorderly.
    1. آنها به خاطر مست بودن و رفتار اغتشاش‌گرانه دستگیر شدند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان