[صفت]

dissipated

/ˈdɪsɪpeɪtɪd/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 عیاش خوش گذران

معادل ها در دیکشنری فارسی: عیاش
  • 1.He plays a dissipated American writer living in Europe.
    1. او نقش یک نویسنده آمریکایی عیاش ساکن اروپا را بازی می کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان