Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . ناپدید شدن
2 . هدر دادن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to dissipate
/ˈdɪsəˌpeɪt/
فعل ناگذر
[گذشته: dissipated]
[گذشته: dissipated]
[گذشته کامل: dissipated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
ناپدید شدن
از بین رفتن
مترادف و متضاد
disappear
disperse
vanish
1.His anger had dissipated.
1. خشم او از بین رفته بود.
2
هدر دادن
تلف کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نفله کردن
مترادف و متضاد
squander
waste
1.He inherited, but then dissipated, his father's fortune.
1. او ثروت پدرش را به ارث برد، اما سپس آن را هدر داد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
dissimulator
dissimulative
dissimulation
dissimulate
dissimilitude
dissipated
dissipation
dissociable
dissociate
dissociation
کلمات نزدیک
dissimulation
dissimilarity
dissimilar
dissident
disservice
dissipated
dissipation
dissociate
dissociation
dissolute
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان