[فعل]

to distend

/dɪˈstɛnd/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: distended] [گذشته: distended] [گذشته کامل: distended]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ورم کردن متورم شدن، منبسط شدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: آماس کردن
مترادف و متضاد expand swell shrink
  • 1.the abdomen has distended rapidly.
    1. شکم به سرعت ورم کرده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان