[صفت]

dowdy

/ˈdaʊdi/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: dowdier] [حالت عالی: dowdiest]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بدلباس (زن) بدریخت

معادل ها در دیکشنری فارسی: بدلباس
  • 1.He had a rather dowdy wife and several children.
    1. او یک همسر نسبتاً بدلباس و چندین بچه داشت.

2 زشت بی‌روح، خسته‌کننده

مترادف و متضاد drab
a dowdy dress
یک پیراهن زشت
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان