[اسم]

entertainment

/ˌɛntərˈteɪnmənt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سرگرمی

معادل ها در دیکشنری فارسی: پذیرایی سرگرمی
مترادف و متضاد amusement fun leisure
  • 1.You must have some kind of entertainment.
    1. شما باید نوعی از سرگرمی داشته باشید.
the entertainment industry/business/world
صنعت/تجارت/جهان سرگرمی
live/family entertainment
سرگرمی زنده/خانوادگی
  • There will be live entertainment at the party.
    در مهمانی سرگرمی (به صورت اجرای) زنده خواهد بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان