[فعل]

to exacerbate

/ɪɡˈzæsərbeɪt/
فعل گذرا
[گذشته: exacerbated] [گذشته: exacerbated] [گذشته کامل: exacerbated]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بدتر کردن تشدید کردن

مترادف و متضاد aggravate irritate
  • 1.His aggressive reaction only exacerbated the situation.
    1. واکنش پرخاشگرانه او تنها شرایط را بدتر کرد.
  • 2.The symptoms may be exacerbated by certain drugs.
    2. علایم (بیماری) ممکن است با یک سری داروی خاص بدتر شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان