[صفت]

exact

/ɪgˈzækt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more exact] [حالت عالی: most exact]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دقیق

معادل ها در دیکشنری فارسی: درست دقیق صحیح
مترادف و متضاد accurate correct precise inaccurate inexact
  • 1.Nobody knows the exact number of people affected, but it is over 10,000.
    1. هیچکس تعداد دقیق افراد تحت تاثیر قرار گرفته را نمی‌داند، اما بیش از 10 هزار (نفر) است.
exact number of students
تعداد دقیق دانش‌آموزان
[فعل]

to exact

/ɪgˈzækt/
فعل گذرا
[گذشته: exacted] [گذشته: exacted] [گذشته کامل: exacted]

2 به زور گرفتن به زور مطالبه کردن، تحمیل کردن

formal
مترادف و متضاد demand require
  • 1.She was determined to exact a promise from him.
    1. او مصمم بود به زور تعهدی از او بگیرد.
  • 2.The government exacted a tax of 10% from every adult male in the country.
    2. دولت، به زور مالیات 10 درصدی از همه مردان بالغ کشور گرفت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان