[فعل]

to exculpate

/ˌɛkˈskʌlpeɪt/
فعل گذرا
[گذشته: exculpated] [گذشته: exculpated] [گذشته کامل: exculpated]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مبرا کردن تبرئه کردن، رفع اتهام کردن

مترادف و متضاد exonerate vindicate
  • 1.The report exculpated the FBI of any wrongdoing.
    1. آن گزارش اف بی آی را از هرگونه تخلف مبرا کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان