[صفت]

excruciating

/ɪkˈskruːʃieɪtɪŋ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more excruciating] [حالت عالی: most excruciating]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مشقت‌بار جان‌فرسا، طاقت‌فرسا

مترادف و متضاد agonizing torturing
  • 1.He rolled on the floor in excruciating agony.
    1. او از دردی مشقت‌بار روی زمین غلت می‌زد.
  • 2.The pain in my back was excruciating.
    2. درد کمرم طاقت‌فرسا بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان