[فعل]

to excoriate

/ˌeksˈkɔːrieɪt/
فعل گذرا
[گذشته: excoriated] [گذشته: excoriated] [گذشته کامل: excoriated]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پوست کندن انتقاد شدید کردن

مترادف و متضاد criticize
  • 1.The president excoriated the Western press for their biased views.
    1. رئیس جمهور شدیدا از جراید به خاطر نظرات متعصبانه انتقاد کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان