Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . پوست کندن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to excoriate
/ˌeksˈkɔːrieɪt/
فعل گذرا
[گذشته: excoriated]
[گذشته: excoriated]
[گذشته کامل: excoriated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
پوست کندن
انتقاد شدید کردن
مترادف و متضاد
criticize
1.The president excoriated the Western press for their biased views.
1. رئیس جمهور شدیدا از جراید به خاطر نظرات متعصبانه انتقاد کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
excommunication
excommunicate
exclusively
exclusive
exclusion
excrement
excreta
excrete
excruciating
exculpate
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان