[صفت]

exclusive

/ɪkˈskluː.sɪv/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more exclusive] [حالت عالی: most exclusive]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 اختصاصی انحصاری

معادل ها در دیکشنری فارسی: اختصاصی انحصاری
  • 1.The hotel has exclusive access to the beach.
    1. هتل دسترسی اختصاصی به ساحل دارد.
an exclusive club
کلوپی (باشگاهی) انحصاری
an exclusive interview
یک مصاحبه اختصاصی
  • His mother has told ‘The Times’ about his death in an exclusive interview
    مادرش در یک مصاحبه اختصاصی درباره مرگش با (روزنامه) "تایمز" صحبت کرده‌است.
an exclusive part of town
بخش انحصاری از شهر
[اسم]

exclusive

/ɪkˈskluː.sɪv/
قابل شمارش

2 گزارش ویژه

  • 1.a New York Post exclusive about the Kennedy marriage
    1. گزارش ویژه "نیویورک پست" درباره ازدواج "کندی"
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان