Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . اختصاصی
2 . گزارش ویژه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
exclusive
/ɪkˈskluː.sɪv/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more exclusive]
[حالت عالی: most exclusive]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
اختصاصی
انحصاری
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اختصاصی
انحصاری
1.The hotel has exclusive access to the beach.
1. هتل دسترسی اختصاصی به ساحل دارد.
an exclusive club
کلوپی (باشگاهی) انحصاری
an exclusive interview
یک مصاحبه اختصاصی
His mother has told ‘The Times’ about his death in an exclusive interview
مادرش در یک مصاحبه اختصاصی درباره مرگش با (روزنامه) "تایمز" صحبت کردهاست.
an exclusive part of town
بخش انحصاری از شهر
[اسم]
exclusive
/ɪkˈskluː.sɪv/
قابل شمارش
2
گزارش ویژه
1.a New York Post exclusive about the Kennedy marriage
1. گزارش ویژه "نیویورک پست" درباره ازدواج "کندی"
تصاویر
کلمات نزدیک
exclusion
excluding
exclude
exclamatory
exclamation point
exclusively
excommunicate
excommunication
excoriate
excrement
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان