Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . خواستن
2 . شبیه (چیزی) بودن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to feel like
/fil laɪk/
فعل گذرا
[گذشته: felt like]
[گذشته: felt like]
[گذشته کامل: felt like]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
خواستن
میل داشتن، هوس کردن
1.I feel like an ice cream.
1. بستنی میخواهم [دلم بستنی میخواهد].
2.We all felt like celebrating.
2. ما همه خواستیم جشن بگیریم.
2
شبیه (چیزی) بودن
1.It feels like wool.
1. شبیه پشم میماند.
تصاویر
کلمات نزدیک
feel in one's bones
feel homesick
feel guilty
feel free
feel for
feel on top of the world
feel sick
feel sorry for someone
feel up to
feel-good
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان