[اسم]

fissure

/ˈfɪʃər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 شکاف شیار

معادل ها در دیکشنری فارسی: خلل
مترادف و متضاد crack crevice
  • 1.fissures in the ocean floor
    1. شکاف های کف اقیانوس
  • 2.the width of a fissure
    2. عرض یک شکاف
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان