Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تناسباندام
2 . تندرستی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
fitness
/ˈfɪt.nəs/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تناسباندام
مترادف و متضاد
athleticism
health
unfitness
1.I specially like fitness lessons.
1. من بهخصوص کلاسهای تناسباندام را دوست دارم.
a magazine on health and fitness
مجلهای درباره سلامت و تناسباندام
2
تندرستی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تندرستی
تصاویر
کلمات نزدیک
fitful
fit into
fit in
fit
fistula
fitness center
fitness freak
fitr eid is an important religious holiday.
fitted
fitted carpet
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان