[اسم]

fitness

/ˈfɪt.nəs/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تناسب‌اندام

مترادف و متضاد athleticism health unfitness
  • 1.I specially like fitness lessons.
    1. من به‌خصوص کلاس‌های تناسب‌اندام را دوست دارم.
a magazine on health and fitness
مجله‌ای درباره سلامت و تناسب‌اندام

2 تندرستی

معادل ها در دیکشنری فارسی: تندرستی
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان