Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . نوسان داشتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to fluctuate
/ˈflʌktʃueɪt/
فعل ناگذر
[گذشته: fluctuated]
[گذشته: fluctuated]
[گذشته کامل: fluctuated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
نوسان داشتن
بالا و پایین شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نوسان داشتن
1.During the crisis, oil prices fluctuated between $20 and $40 a barrel.
1. طی بحران (اقتصادی)، قیمت نفت بین بشکهای 20 تا 40 دلار در نوسان بود.
2.The rate of inflation has been fluctuating around 4% for some time.
2. نرخ تورم مدتی حول و حوش 4% در نوسان بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
flu
floyd
flowing
flowery
flowerpot
fluctuation
flue
fluency
fluent
fluently
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان