Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . آنفلوآنزا
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
flu
(influenza)
/fluː/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
آنفلوآنزا
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آنفولانزا
گریپ
to be in bed with flu
به خاطر آنفولانزا در بستر بیماری بودن
Steven’s still in bed with flu.
"استیون" هنوز به خاطر آنفولانزا در بستر بیماری است.
to have (got) the flu
آنفولانزا گرفتن
He has got the flu.
او آنفلوآنزا گرفتهاست.
a flu virus/bug
ویروس آنفولانزا
the spread of the flu virus
شیوع ویروس آنفولانزا
flu epidemic
شیوع آنفولانزا
Doctors now fear a flu epidemic.
دکترها اکنون از شیوع آنفولانزا میترسند.
تصاویر
کلمات نزدیک
floyd
flowing
flowery
flowerpot
flowering
fluctuate
fluctuation
flue
fluency
fluent
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان