[اسم]

flu

(influenza)
/fluː/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 آنفلوآنزا

معادل ها در دیکشنری فارسی: آنفولانزا گریپ
to be in bed with flu
به خاطر آنفولانزا در بستر بیماری بودن
  • Steven’s still in bed with flu.
    "استیون" هنوز به خاطر آنفولانزا در بستر بیماری است.
to have (got) the flu
آنفولانزا گرفتن
  • He has got the flu.
    او آنفلوآنزا گرفته‌است.
a flu virus/bug
ویروس آنفولانزا
  • the spread of the flu virus
    شیوع ویروس آنفولانزا
flu epidemic
شیوع آنفولانزا
  • Doctors now fear a flu epidemic.
    دکترها اکنون از شیوع آنفولانزا می‌ترسند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان