[فعل]

to fulminate

/ˈfʊlməˌnet/
فعل ناگذر
[گذشته: fulminated] [گذشته: fulminated] [گذشته کامل: fulminated]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 (به شدت) اعتراض کردن

مترادف و متضاد criticize denounce protest
  • 1.all fulminated against the new curriculum.
    1. همگی علیه برنامه آموزشی جدید اعتراض کردند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان