[اسم]

group therapy

/ˌɡruːp ˈθerəpi/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 گروه‌‌درمانی گروه روان‌‌درمانی

معادل ها در دیکشنری فارسی: گروه درمانی
  • 1.I was giving group therapy in the psychiatric ward.
    1. من در بخش روان‌درمانی گروه‌درمانی شدم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان