[قید]

halfway

/ˈhæˈfweɪ/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 وسط بین

معادل ها در دیکشنری فارسی: نیمه‌راه میانه
  • 1.She left halfway through the class.
    1. او وسط کلاس رفت [او وسط کلاس، کلاس را ترک کرد].
  • 2.They live halfway between New York and Boston.
    2. آن‌ها وسط [بین] نیویورک و بوستون زندگی می‌کنند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان