Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . سالم
2 . سالم (مجازی)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
healthy
/ˈhel.θi/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: healthier]
[حالت عالی: healthiest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سالم
مفید (برای سلامتی)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تندرست
سالم
مترادف و متضاد
all right
fine
fit
in good health
well
ill
unhealthy
1.He looks healthy enough.
1. او به اندازه کافی سالم به نظر میرسد.
to keep healthy
سالم ماندن
Keep healthy by eating well and exercising regularly.
با خوب غذا خوردن و منظم ورزش کردن سالم بمانید.
a healthy child/animal/tree
بچه/حیوان/درخت سالم
She's a normal, healthy child.
او بچه نرمال و سالمی است.
a healthy diet/climate/lifestyle
رژیم غذایی/هوا/سبک زندگی سالم
2
سالم (مجازی)
کارآمد، موفق و پررونق
a healthy economy
یک اقتصاد سالم
تصاویر
کلمات نزدیک
healthily
healthful
health warning
health visitor
health spa
healthy appetite
healthy economy
heap
heaped
hear
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان