[صفت]

healthy

/ˈhel.θi/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: healthier] [حالت عالی: healthiest]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سالم مفید (برای سلامتی)

معادل ها در دیکشنری فارسی: تندرست سالم
مترادف و متضاد all right fine fit in good health well ill unhealthy
  • 1.He looks healthy enough.
    1. او به اندازه کافی سالم به نظر می‌رسد.
to keep healthy
سالم ماندن
  • Keep healthy by eating well and exercising regularly.
    با خوب غذا خوردن و منظم ورزش کردن سالم بمانید.
a healthy child/animal/tree
بچه/حیوان/درخت سالم
  • She's a normal, healthy child.
    او بچه نرمال و سالمی است.
a healthy diet/climate/lifestyle
رژیم غذایی/هوا/سبک زندگی سالم

2 سالم (مجازی) کارآمد، موفق و پررونق

a healthy economy
یک اقتصاد سالم
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان