Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . پیامد
2 . اشاره (غیرمستقیم)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
implication
/ˌɪmpləˈkeɪʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پیامد
مترادف و متضاد
consequence
1.We need to discuss the implications of the new law.
1. باید پیامدهای این قانون جدید را مورد بحث قرار دهیم.
2
اشاره (غیرمستقیم)
تلویح، دلالت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دلالت
مترادف و متضاد
inference
suggestion
1.He didn’t actually say it, but the implication was that I am lazy.
1. او در واقع آن حرف را نزد، اما اشاره بر آن بود که من تنبل هستم.
تصاویر
کلمات نزدیک
implicate
implementation
implement
implausible
implant
implicit
implicitly
implied
implode
implore
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان