Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . داخل
2 . داخلی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
interior
/ɪnˈtɪriər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
داخل
درون
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اندرون
باطن
بطن
تو
داخل
درون
میان
مترادف و متضاد
exterior
1.The car's interior is very impressive - wonderful leather seats and a wooden dashboard.
1. داخل خودرو بسیار چشمگیر [تحسین برانگیز] است - صندلیهای چرم زیبا و داشبورد چوبی.
2.The estate agent had pictures of the house from the outside but none of its interior.
2. مشاور املاک عکسهایی از بیرون خانه داشت، اما هیچ عکسی از درون خانه نداشت.
[صفت]
interior
/ɪnˈtɪriər/
غیرقابل مقایسه
2
داخلی
درونی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
باطنی
داخلی
درونمرزی
درونی
مترادف و متضاد
exterior
1.interior walls
1. دیوارهای داخلی
تصاویر
کلمات نزدیک
interim
intergovernmental
intergalactic
interfering
interference
interior decorator
interior design
interior designer
interior minister
interject
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان